
به قولی از دکتر حسابی، لذت بردن را یادمان ندادند! از گرما می نالیم، از سرما فرار می کنیم. در جمع، از شلوغی کلافه می شویم، و در خلوت از تنهایی بغض می کنیم.
نمی دانم این سخن از دکتر حسابی هست یا نه، فقط می دانم درست است.
چقدر زیباست که در لحظه زندگی کنیم، صرفا از یک فصل خوشمان نیاید که باعث بشود بقیه فصل ها را از دست بدهیم. فقط از یک غذا خوشمان نیاید، که طعم جادویی بقیه غذاها را نچشیم.
آیا تا به حال شده بگویید من فقط این چیز، این فصل، این غذا و این … را دوست دارم؟ و به آن فکر کردید که بقیه چیزها و زمان ها چه می شود؟
خداوند دنیا را رنگارنگ آفریده، پر از رویدادهای متفاوت، تا ما خسته نشویم. تا فقط به یک چیز مادی تکیه نکنیم، تا فقط از یک حس زمینی لذت نبریم. این آفرینش برای این است که انسان در لحظه زندگی کند، در لحظه از همان لحظه لذت ببرد.
بگذارید یک سوال جالب بپرسم، آیا مطمئنید فردا را می بینید؟ یا جالب تر، مطمئنید تابستان سال بعد را می بینید؟ من که نمی توانم ریسک کنم و منتظر بمانم تا آن روز موعود بیاید!
مثلا از یک نوع غذا بدم نمی آید. از آن که دوست دارم، بیشتر می خورم و با لذت تر. از یک فصل خاص صرفا لذت نمی برم، از یکی 100 درصد، از یکی 80 درصد، کمترش لذت حال رو از من می گیرد.
اینطور از هیچ چیز فرار نمی کنم، نمی خواهم به فصل خاصی برسم تا خود را رها کنم، نمی خواهم به خانه رویایی و ماشین رویایی برسم، تا کوچه پس کوچه های شهر و روستا را پرواز کنم. می خواهم آنچه را دارم، دوست داشته باشم و برای رسیدن به بهترش تلاش کنم. و زمان حال را از دست ندهم و در آن زندگی کنم. به قولی طولانی ترین روز ها و کوتاه ترین روزها 24 ساعت می باشند. پس از این وقتم سعی میکنم درست استفاده کنم و از آنچه دارم، لذت ببرم و درونم آرامش داشته باشم که اگر این آرامش بوجود بیاید، چه زندگی محشری خواهم داشت.
این نسخه من برای خودم بود، البته کپی از این نسخه برای عموم آزاد است و می توانید حال خود را همین لحظه، با یک قرض “آینده را نمی دانم” و کپسول “گذشته فقط درس است” خوب کنید.
به امید سلامتی همه، لذت در لحظه همه…
یک مورد نظر
چقدر خوب بود… چه حس خوبی داشت